نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

عشقم نازنین رقیه

شلوغ کاری

1396/10/8 16:53
نویسنده : فاطمه افتخاری
268 بازدید
اشتراک گذاری
Fatemeh Eftekhary:
به نام برترین صابر
ناز من
دیشب یکی از سخت ترین شبای عمرم بود. صبح رفتیم سالگرد عمه ام اونجا تو یک دقیقه هم سکوت نکردی.از این ور به اونور .همینکه میذاشتیمت زمین میدوییدی کوچه.ده بار اوردمت تو .مثل اینکه می خواستی فرار کنی از زندان.صبح واقعا خسته شدم و شب هم چون سه روز بود نخوابیده بودم .همین شد که داشتم از خواب میمردم اما تو ضجه میزدی و میگفتی منو ببرید بیرون .منم قول داده بودم نزنمت.روی این حساب انقدر حرص خوردم که گلوم و گردنم شروع کرد به تیر کشیدن و تب و لرز گرفتم.تا این که ساعت دو خوابیدی .امروز هم چهلم اون یکی عمم بود که نتونستم برم.تا ساعت 10خوابیدم .ولی باز خسته ام .از بهمن ماه باید برم حوزه .انشاالله از امروز باید وقت بزارم واسه درسا.انشاالله خدا به حق مظلومیت تو به من کمک کنه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)