نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 8 سال و 3 روز سن داره

عشقم نازنین رقیه

در سال 98

1398/2/1 9:56
نویسنده : فاطمه افتخاری
392 بازدید
اشتراک گذاری

به نام هستی بخش

شیرین ترین بهانه زندگی من رقیه جان

تا تولد سه سالگیت پنج روز مانده .و من هنوز برنامه خاصی تدارک ندیده ام .تازه چند روز دیگر به خانه ای که تازه خریده ایم نقل مکان میکنیم .و از طرفی من روز تولدت کلاس تربیت فرزند دارم و کلاسا و استادا از حجم کار زیاد دارن منفجر میشن .این مدت اینقدر سرم شلوغ بود که اصن وبلاگ رو فراموش کرده بودم .راستی تو این محله تازگی یه خانواده اومدن که دارای مهشید و مهدیس و مهدیه هستن و تو مدام با اونا بازی میکنی و میری کوچه.قفل در هم خرابه و این باعث میشه غیر قابل کنترل بشی .همش به لجن های کوچه دست میزنی و اسباب بازی هات کلا تو کوچه بخشه و من هم مدام دنبالت میدوم یا پشت در رو با چندتا صندلی محکم میکنم یا التماس میکنم بچه ها بیان خونه یایه سره میبرمت حموم که مریض نشی .خلاصه تو شدی یه بمب انرژی که اگر همه جارو خراب نکنی اروم نمیشی .تو مهد کودک هم که انقدر گریه کردی و بچه هارو زدی و قوانین مهد رو به سخره گرفتی که گفتن دیگه نیارش .تازه شیرین زبونیات شروع شده ولی هنوز جیشتو نمیگی .اخه تو که الان طرز تهیه شیرینی پنجره رو حفظی و با تکرارش دل مارو میبری و مدام با وسایل اشپزخونه در حال درست کردن کیکی نمیتونی بگی من جیش دارم .😁خلاصه کنترل کردن تو و اموزش قوانین بهت از زنجیر کردن ترامپ هم مشکل تره و من دیگه دارم روانی میشم .تازه همه بهم میگن تو در تربیت بچه ات بی‌عرضه هستی و فقط زاییدنش رو بلد بودی .ولی اینکه یه بچه ای قوانین رو بلد نیست لزوما به این معنی نیست که پدر و مادر برای تربیتش تلاشی نکردن  .من که دیگه کلاسی نمونده برم و کاری نمونده که برای یاددادن به تو نکرده باشم.خوب کدوم دختر بیست ساله ای سر کلاس جیش میکنه یا از مبل ها بالا و پایین میپره یا ادویه رو میریزه رو فرش و یا توی کوچه با لجن ها بازی میکنه .خوب زمان میبره  تا همه چی رو یاد بگیری .خلاصه دلگیرم از رفتار بعضیا و دلگیرم از خودم که چرا انقدر بی عرضه ام .البته خدا با ماست .دلم میخواد مثل مادر مریم تو رو نذر خودش بکنم .من برای تو برنامه ها دارم صبر کن تا هفت سالت بشه .البته اگر من تا اون موقع جنون ادواری نگرفته باشم یا مرگ مغزی نشم و سکته نکنم یه ورم لمس بشه و بتونم سالم به هفت سالگی تو برسم 😅راستی تولدت رو چجوری بگیرم 😏پارسال که همه انگشت به دهن مونده بودن انقدر بادکنک رنگی و خوراکی های جورباجور و برنامه های باحال داشتیم که همه واقعا بهشون خوش گذشت .توکل به خدا .تو خیلی پر روزی هستی .همیشه کارت رو رواله.مهربون مادر بوس بوس .بای .خیلی کار دارم .عید نیمه شعبانت هم مبارک .دیروز رفتیم پارک و شکلات پخش کردیم.💖💜

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
13 اردیبهشت 98 13:53
عیدتون مبارک سال خوبی داشته باشین انشاالله تولدگل دخملی هم پیشاپیش مبارککککک......ب وب منم سربزنین ممننون