دکتر عزتی عزیز
همه ی امروز رو داشتم به خاطرات به دنیا اومدن دخترم فکر میکردم .دختر من تا چهار ماه و نیمگی زردی داشت.اونم چهارده.خیلی نگرانش بودم .تازه اونقدر نفخ معده داشت که هر شب تا نیمه های شب گریه میکرد.دیگه کلافه شده بودم.چند تا دکتر متخصص برده بودمش .حتی بهش قرص میدادیم .اما فایده نداشت .دیگه شربت ودارویی نبود که تو بدن این بچه مظلوم نریخته باشیم .هر روزم چشمای قشنگش زردتر میشد.تا این که بردمش پیش دکتر عزتی.یه دکتر که تخصص فوق العاده در زمینه طب سنتی داشت.ایشون یه دوتا دارو براش نوشت .یه دارویی بود که باید تا یه هفته میبردیمش حموم و با اون دارو شست و شو میدادیم.که در مورد دختر من تا بعد دو روز اثر کرد .اون دارو هم برای نفخ بود .بعد از سه روز دخترم ازین رو به اون رو شد .بعد از چهار ماه و نیم اولین شبی که تا صبح تخت خوابید رو هرگز فراموش نمیکنم.همش میرفتم بهش دست میزدم که ببینم نمرده 🤣🤣🤣خدا نکرده.خلاصه اگر شماره دکتررو خواستید میدم...وای چقدر سخت بود اون شبا.خدارو شکر که تموم شد.دیگه پشت گوشم رو دیدم دوباره بچه دار شدن رو میبینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی